خودرونامه، علیرضا بهداد: صنعت خودرو کشور این روزها با مشکلات زیادی دستوپنجه نرم میکند. در چنین شرایطی جامعه مطبوعاتی کشور تا چه اندازه توانسته سیاستگذاران و تصمیم سازان را به مسیر درست سیاستگذاری و تصمیم سازی هدایت کند. آیا نوشتههای این روزهای روزنامهنگاران توانسته این صنعت را به مسیر درستی هدایت کند یا سبب شده تا سیاستگذاران و تصمیم سازان تصمیمهای اشتباه بگیرند؟
چندی پیش در جریان برگزاری نشست علمی اقتصاد سیاسی صنعت خودرو ایران در دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه، رضا ویسه، رئیس پیشین ایدرو بهعنوان سخنران اصلی نشست به این دانشکده آمده بود تا راه رفته شده و مسیر صنعت خودرو در آینده را موردبررسی قرار دهد.
برخی خبرنگاران نیز حضور یافته بودند تا این مراسم را پوشش داده و در جریان گفتههای معاون نظارت معاون اول رئیسجمهور قرار گیرند. سخنرانی ویسه که تمامشده دو تن از خبرنگاران به سمت این مدیر قدیمی صنعت خودرو رفتند تا از او سؤالاتی را بپرسند. سؤال اول این بود: مافیای خودرو کیست؟ و سؤال دوم هم اینکه: کروز چه نقشی در صنعت خودرو ایران دارد؟ هیچکدام از سؤالات نه درباره موضوع سخنرانی بود نه نشست مربوطه.
ویسه که در دوران مسئولیت خود با خبرنگارانی ریشهدار طرف بود، تصور نمیکرد که چنین سؤالی از او پرسیده شود. بااینحال در جواب سؤال اول گفت که آمریکا مافیای صنعت خودرو است چون با تحریمهایش سبب شده تا سرعت رشد این صنعت کند شود و در پاسخ به پرسش دوم نیز گفت در این شرایط هرکسی بتواند به صنعت خودرو کشور کمک کند، قابلاحترام بوده و دولت از آن حمایت میکند.
به نظر میرسد ذهن برخی از رسانهها و با تبع آن خبرنگاران تازهکار آنان هنوز در افکار سوسیالیستی تحت تعلیم مارکسیستها و لنینیستها قرار دارد بدون آنکه خود متوجه باشند. تمام تلاششان این است که ثابت کنند در یک سیستم فساد وجود دارد و این فساد کار را بهجایی رسانده که برخی مافیا در کشور ریشه دوانده و آنها هستند که اجازه رشد و توسعه کشور را نمیدهند.
این نوع تفکر بین رسانههای تندرو اصولگرا برای تصفیهحساب و تخریب دولت یازدهم و همچنین برخی خبرنگاران چپگرا، جویای نام و قهرمانان فضای مجازی وجود دارد.
این خبرنگاران نه تاریخ معاصر را میدانند نه دانش زیادی درباره روند ایجاد و شکلگیری یک صنعت. فقط به دنبال آن هستند که جمله زندهباد را از برخی دنبال کنندگان خود در فضای مجازی بگیرند، حس قهرمان بودن در درونشان تقویت شود.
نوشتههای این افراد را بخوانید. کمترین اصول روزنامهنگاری در آن لحاظ شده. بر اساس شنیدهها مطلب مینویسند نه دادهها. ابزارشان تعداد دنبال کنندگانشان در فضای مجازی است نه بدنه عاقل جامعه. بیش از آنکه خبرنگار باشند جو گیر و متوهم هستند و نوشتههایشان نزد سیاستگذاران و تصمیم سازان پشیزی ارزش ندارد. به دنبال تکذیبه و جلبتوجهاند و با قلدر بازی با نهادهای کشور و بنگاههای اقتصادی برخورد میکنند.
بیشتر رفیق و البته سوءاستفاده گر کارگران هستند و با سرمایهگذاران میانه خوشی ندارند. با منبع حسن چه گفت، اصغر چه گفت مطلب مینویسند و سعی در به وجود آوردن فضایی هستند که مدیران کشور را فاسد، ناکارآمد و ضد حقوق کارگران و غارتگر معرفی کنند.
این افراد خطری برای خود در درجه اول، خطری برای آینده سیاسی و اقتصادی کشور در درجه دوم و خطری برای مطبوعات در درجه سوم به شمار میآیند.
گروهی دیگر افرادی هستند که رسانه خود را به سرگردنه تبدیل کرده و با سوءاستفاده از فضای موجود اقتصادی و ضعف بنگاهها در تولید، قصد دارند تا مدیران این بنگاهها را مجاب کنند تا از آنان حمایت کرده و منابع مالی موردنظرشان را در اختیارشان بگذارند.
در چنین رسانههایی که عمدتاً یک نفره هستند اخلاق وجود ندارد و فقط در پی آناند که از هر فرصتی استفاده کرده و با در پیش گرفتن شعارهای سوسیالیستی و پوپولیستی فضای کشور را آلوده نشان دهند.
هر دو گروه درنهایت با پول قانع میشوند و از مواضع خود عقب میکشند. این افراد اصول خاصی در زندگی خود ندارند و برخی از آنان کار را بهجایی رساندهاند که تصاویر خصوصی خانواده برخی از مدیران بخش دولتی و خصوصی را برای نزدیکان آنان ارسال کرده و تهدید میکنند که اگر از سوی آنان حمایت نشوند، این تصاویر را منتشر کرده و به خاک سیاهشان میکشانند.
البته این موضوع فقط در میان خبرنگاران صنعت خودرو وجود ندارد. نزول کیفیت در خبرنویسی، خبرنگاری، روزنامهنگاری و رسانه داری بهصورت تدریجی از سال 88 شروع شد. در این سال برخی خبرنگاران از سوی دولت قبل مورد آزار و اذیت قرارگرفته و مجبور به ترک وطن شدند. افراد جدیدی در قالب کارآموز از این خلأ استفاده کرده و بهسرعت خبرنگار شدند و با سرعتی بیشتر به مقام دبیری رسیدند و با سرعتی بسیار زیادتر بهعنوان سردبیر روزنامهها و مدیر روابط عمومی مراکز مهم صاحب کرسی شدند.
در این شرایط برخی خبرنگاران یا از روزنامهنگاری خداحافظی کردند، یا زیر یوغ این افراد قرار گرفتند و یا در گوشهای نشستند و به فعالیت خود ادامه دادند به امید آنکه فضا بهتر شود.
حضور خبرنگاران غیرحرفهای یا شهروند خبرنگاران اگرچه دارای محاسنی است اما وضعیتی را به وجود آورده که افراد بدون مراجعه به کارشناس، صرفاً بر اساس شنیدهها و تصورات خود اقدام به تولید مطلب کرده و در فضای مجازی منتشر کند. اخبار جعلی یا همان فیک نیوزها مشکل اصلی جامعه ایران هستند که به نظر میرسد بهسرعت در کشور در حال انتشار بوده و موردتوجه مردم قرارگرفته است.
منبع و مرجع کارایی خود را ازدستداده و کار بهجایی رسیده که خبرنویسی صرفاً روایتی بسیار کمعمق در حد آبی ته لیوان در فضای مجازی منتشر شود.
وزارت فرهنگ در این شرایط نیز منفعل عمل کرده و با ساختاری که برای ارائه مجوز ترسیم کرده فرصت را برای این افراد به وجود آورده تا به فعالیتهای خود رنگ و بوی قانونی دهند.
در چنین شرایطی روابط عمومی بنگاههای بزرگ اقتصادی بهویژه بنگاههای اقتصادی بزرگ در شهرستانها تن به چنین اخباری داده تا بهزعم خود بتوانند فضای افکار عمومی را به نفع خود کنند غافل از اینکه با این اقدامشان افرادی فرصتطلب، بیاخلاق دزد سرگردنه را پرورش داده و آینده روزنامهنگاری اصیل را با خطر مواجه کردهاند.